18 ماهگی و عکس
عزیز 18 ماهه من ....
خیلی خیلی خیلی دوستت دارم ....الان 18 ماهه که مهمون خونه ما شدی و خونمون رو پر از شادی و شور کردی ....18 ماهگیت مبارک
عاشق اون خنده های از ته دلتم وقتی با بابا بازی میکنی
عاشق مامان و بابا گفتنت هستم ...میگم بگو مامان جون ...میگی بابا جون ...تا حالا یه بار هم نگفتی مامان جون ....ولی بازم عاشقتم
طوطی خونه ما ...هر چی میگیم تکرار میکنی ...همه لغات رو ...اگر هم سخت باشه اهنگشو میزنی..میخوام درسته قروتت بدم
اسم دوستای مهد رو میدونی ...گاهی میگی توی خونه ...ولی اسم نینیهای اطرافمون رو که میبینیشون رو میدونی و میری توی گوشی من یا بابا میاری عکسشون یکی یکی اسم میبری
از بودنت ....از داشتنت ..و از مادر بودنم خوشحالم ..خدایا شکرت که این حس قشنگ رو با بوسیدن گونه هام توسط یه فرشته کوچولو دوچندانی میکنی.
چند تا از عکس های دخملی عزیزم :
دستت در نکنه مامان جارو میکنی برای من ...با پستونک ...فدات بشم
آوا روی میز صبحونه ....غذا در دهان ..آوا قورت بده جون مامان ...مشغول درست کردن پازل جدید
درست کردم ولی هنوز قورت ندادم غذامو ...
آوا در کفش فروشی ...یه سرسره برای بچه ها بود که تا دید ..سرسره سرسره . بدو بدو رفتی روش ...
لباسهاتو در نیاوردم چون بابایی فقط میخواست کفش عوض کنه و بریم جای دیگه ..
کیک تولد 18 ماهگی (شنبه که مهمون داشتیم ) رولت درست کردم ....
اینم اسباب بازی که تولد 18 ماهگیت باز کردیم بازی کنی ...دوسش داری
مامان اینو درست کردم ..مال خودمه خوب ....
مامان فدای دخملی خوشگل و مهربونش بشه .