آوا آوا ، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

آوا بانوی اردیبهشت

خاطره زایمان

امروز دخمل گل ما ۱ هفته اش شده ...قربونش برم من منم حالم خوبه .....پاهام یه کمی ورم کرده که دیروز رفتم دکتر که گفت از فشار زایمان طبیعی هستش و باید استراجت کنم و پاهامو بالا بگیرم ...... اوا هم زردی داشت این چند روزی و از روز شنبه که تا ۳ شنبه هر روز ازمایش خون ازش میگرفتن و هیچ کاری نمیکردن و ما هم درمان خونگی کردیم تا پایین امد و گفتن دیگه نبریم ..اگر بالا میرفت باید زیر نور میخوابوندن ....عزیزم خیلی اذیت شد ..... ایم دخمل ما شده عشق باباش ...اینقدر قربون صدقش میره ....صبها بیدار میشه از تختش بر میداره میاره وسط میزاره ..باهاش صحبت میکنه ..... شبها تا دیر وفت بیداره ولی فقط نق میزنه و شیر میخوره ..شربت نفخ میدم یه قا...
5 خرداد 1390

برای ثبت در تاریخ

  سلام سلام ....  من امدم .....با نینی کوچولو .....دیروز از بیمارستان امدیم خونه .... آوای عزیز ما روز پنج شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۰ ساعت ۹:۴۰ صبح با وزن ۳۳۰۰ و قد ۴۹ سانتی متر قدم به زندگی ما گذاشت و فصل جدید توی زندگی ما رقم زده ...قربونش برم  اینم عکس دخملی مامان :  بعد تولد با چشمانی باز باز ...هنوز لباس تنت نکردن و توی اتاق زایمان هستیم   2 روزگی توی بیمارستان : اینم امروز توی خونه 4 روزگی : ...
1 خرداد 1390

ورود به زندگی ما

سلام سلام .... اینجا از زندگی 3 نفرمون مینویسم ... دقیقا 26 شهریور 1389 بود که فهمیدیم یه نینی کوچولو توی دلمه ....باورمون نمیشد ..اصلا انتظارش رو نداشتیم ....و جالبیش اینجا بود که 5 امین سالگرد عقدمون بود و روز مهمی توی زندگی ما که خدا بهترین هدیه رو به ما داد ..خدایا ممنون دوران حاملگی خوبی داشتم و خدا رو شکر میکنم که توی این غربت با من بود و همه چیز به خوبی پیش رفته تا الان  قراره این هفته به دنیا بیایی دخترم ..منتطریم ...مامانی 2 هفته هست که از ایران امده برای دنیا  امدن تو ....  
1 خرداد 1390