آوا آوا ، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه سن داره

آوا بانوی اردیبهشت

تولد 3 سالگی

سلام عزيز دل مامان ،كوچولوي سه ساله من  امسال تولدت رو در كنار دوستانت برگزار كرديم و با تم پرينسس سوفيا كه خودت خيلي دوست داشتي و كلي ذوق ميكردي و الان هم عكس ها يا لباست رو ميبيني همش ميگي تولد منه ،، تزيينات خونه كه خيلي هم زياد نبود و رنگ بنفش و صورتي با طرح سوفيا      آوا جون و كيك تولدش ،پرنسس سوفيا  جيگر دخمل رو ،،،قشنگ مامان    ميز غذا  و دسر         اينم كيك كه مامان ساز هست و برديمش مهد با دوتاي مهدت تولدت رو جشن بگيري      انشالا ١٢٠ ساله بشي عزيزم و شاد و سلامت باشي دختر ن...
10 خرداد 1393

نوروز 1393

سلام و سال نو مبارک امیدورام سالی پر از شادی و سلامتی و لبخند باشه برای همه دخترم عزیزم تا حالا هیچ عیدی رو ایران نبودی ولی اینچا هم سعی میکنیم شرایطی رو فراهم کنیم که عید رو درک کنی سین های هفت سین رو میشماری و میدونی و شعر سمنو آی سمنو رو میخونی و باهاش میرقصی ... چند تا مهمونی بزرگ هم برگزار شد به مناسبت عید که ما هم رفتیم و کلی خوش گذروندی... اینم سفره هفت سین ما به همراه دخمل طلا عیدی هم برای شما دوچرخه خریدیم که ببیریم بیرون و بازی کنی ..مبارکت باشه گلم . ...
7 فروردين 1393

دخترم در 33 ماهگی

سلام ببخشد عریز مامان این مدت نتونستم وبلاگت رو اپدیت کنم ..یعنی وقت بود ولی تنبلی من اجازه نداده ... نوی مهر ماه سال 92 ما سفری به ایران داشتیم که 4 روز قبل ایران رفتن رو استامبول رفتیم و خواستیم یه سفری هم در این بین رفته باشیم که شما خیلی همکاری کردی و دوست داشتی  و مخصوصا روزهایی که مرکز خرید میرفتیم و جایی برای بازی شما داشت و شهر بازی ..کلی حالی میکردی ...از استامبول هم مشهد و دیدین خانواده و فامیل . ایران , برای عروسی عمو رفتیم ولی خوب عروسی رو خیلی دوست نداشتی چون خیلی شلوغ بود و شما هم کسی رو نمیشناختی همش مگفتی بغل کن ..ولی روی هم رقته خیلی خوب ..قبل عروسی هم آتلیه رفتیم که فایل عکسش رو ندارم ولی عکس میگیر...
23 اسفند 1392

عکس های آوا خانمی در تابستان ۹۲

سلام عزیز دل مامان .....دختر مهربون مامان . روز به روز خانم تر و فهمیده تر میشی ....کامل صحبت میکنی و درباره همه چیز نظر میدی ...چی میخوری با چه لیوان یا قاشقی میخوری غذا ....درباره لباس پوشیدن من و بابا و اینکه چقدر لباسمون قشنگه و خوشگل شدیم و ما هزار بار قربونت میریم و میبوسیمت .... درباره لباس های خودت هم باید خودت انتخاب کنی و نظر بدی که چی میپوشی . فارسی رو کاملا صحبت میکنی و میفهمی ولی توی مهد هم به زبون اینجا صحبت میکنی و توی خونه تشحیص میدی که کدوم مال خونه هست کلمه ها و کدوم رو باید توی مهد بگی  هفته دیگه من و بابا و شما داریم به ایران سفر میکنیم و همه از حالا منتطز تو شیرین زبون مامان هستن  توی ادامه مطال...
29 شهريور 1392

تولد ۲ سالگی دختر گلم

عزیز دل مامان مثل باد داری بزرگ میشی و من و بابا شاهد این رشد و شکوفاییت هستیم .برات بهترین ها رو آرزو میکنیم دخترم . ۱۸ فروردین ۹۲ با هم دیگه رفتیم ایران و بابا خونه تنها موند ..برای ۳ هفته ..خیلی خوش گذشت و حسابی فارسیت خوب شد و کلی با بچه ها فامیل بازی کردی و دوست داشتی .... بالاخره گوشهات رو سوراخ کردیم این بار ...گریه کردی توی مطب دکتر ولی خدا رو شکر زود خوب شد و گوشواره هایی که مامانی و باباجون واسه تولدت خریده بودن رو گوشت کردم ..گوشواره کفش دوزکی . یه تولد ۲ سالگی هم با اقوام نزدیک برگزار کردیم که حدود ۶۰ نفری بودیم ولی خوب چون همه رو نمیشناختی همش توی بغلم بودی و بهانه میگرفتی ولی خوب خیلی خوب بود ..... این کیک تولدت هست که...
1 خرداد 1392

سال ۱۳۹۲

 سلام سلام  عید همه مبارک باشه و همیشه شاد باشید دوستای من . دومین سالی هست که در کتار ما هستی دخترم خدا رو به خاطر داشتنت شکر و امیدوارم سالهای سال عید رو کنار هم جشن بگیریم دخترم و ما شاهد بالندگی تو باشم .دوستت دارم اندازه دنیا .  مدل جدید عکس گرفتن >      جند رو پیش لباس تنت کردم که عکس ۳در ۴ بگیرم ازت برای سفارت و کارهای شناسنامه ات ...اینم نتیجه بعد از ۱۰۰ تا عکس که یکی رو درست ایستادی ....    بعد از عکس حالا تو داری از ما عکس میگیری ...جوراب شلواری تنت نکرده بودم دیگه الان بد لباسی ...آخه قربونت برم دوربین سنگینه خوب نمیتونستی درست بگیری دستت ....  ...
7 فروردين 1392

روز مادر

عزیز دل مادر من عاشقتم ...عاشق شکر پارها و شیرین زبونیهات ...دلم میخواد بگیرم قورتت بدم....بعضی وقتها هم دستت رو گاز میگیرم .....البته تو هم همین طور هستی وقتی خیلی میخوای ابزاز احساسات کنی میای لپ مامان رو یه گاز کوچولو میگیری .....فدای دندونهات و مهربونی هات  روز ۱ شنبه ۱۰ فوریه روز مادر بود که وقتی جمعه رفتیم مهد یه به قول خودت کاددووو بهم دادی که خودت درستش کردی و هدیه کردی به مامانت ....فدات بشه مامان با این کادوهای خوشگلت داری وارد ۲۱ ماهگی میشی ....خیلی زود داری بزرگ میشی و مستقل ....ولم برای تک تک این دوران تنگ میشه دلم میخواد همین قدری بمونی   دایره لغاتت خیلی بالا رفته و درکت از همه چیز....جملات ۳ تا ۴ کلمه ای ر...
30 بهمن 1391

آوا در کریسمس 2012

سلام از چی بگم ..از شیطونی ها و شیرین کاریها و شیرین زبونی های این آوا خانم ... وقتی که خونه هست اصلا هیچ کاری از دیدیش مخفی نمیمونه ..هواسش به همه چیز هست و اگر هواسم باشه روی میز غذا خوری راه میره و خلاصه از  دیوار راست میره بالا ....بالا رفتن از پله رو که خیلی وقته یاد گرفتی ولی الان دیگه کامل از پله پایین هم میایی و اون نرده جلوی در که از پله بالا نری رو برداشتیم بعد 1 سال ولی هنوز بالا داریم نرده که یه وقتی از این اتاق میدوی توی اون یکی اشتباهی پایین نری . جملات 2 الی 3 کلمه رو میگی ...مثل موبایل مامان و از این قبیل ...مفهموم همه چیز رو میدونی و حتی اگر حواست هم به صحبت من و بابا نباشه میگیری ....و جالبه یادت هم میمونه . ...
10 دی 1391

18 ماهگی و عکس

عزیز 18 ماهه من .... خیلی خیلی خیلی دوستت دارم ....الان 18 ماهه که مهمون خونه ما شدی و خونمون رو پر از شادی و شور کردی ....18 ماهگیت مبارک عاشق اون خنده های از ته دلتم وقتی با بابا بازی میکنی عاشق مامان و بابا گفتنت هستم ...میگم بگو مامان جون ...میگی بابا جون ...تا حالا یه بار هم نگفتی مامان جون ....ولی بازم عاشقتم طوطی خونه ما ...هر چی میگیم تکرار میکنی ...همه لغات رو ...اگر هم سخت باشه اهنگشو میزنی..میخوام درسته قروتت بدم   اسم دوستای مهد رو میدونی ...گاهی میگی توی خونه ...ولی اسم نینیهای اطرافمون رو که میبینیشون رو میدونی و میری توی گوشی من یا بابا میاری عکسشون یکی یکی اسم میبری از بودنت ....از داشتنت ..و از ماد...
1 آذر 1391